تابلویی عجیب از کوروش کبیر در موزه

تابلویی از کوروش کبیر در موزه لوور پاریس و موزه
بوستون



سر بریده کوروش کبیر توسط ملکه سکاها
این تابلویی است در موزه ی هنرهای زیبای بوستون
Boston Museum of Fine Arts

korooshdie.jpg
لینک همین عکس در موزه بوستون


Boston
سایتش کمی سنگینه دیر میاد بالا

کیفیت اورجینال از اینجا دانلود کنید یا ببینیداز یه لینک
برای دیدن روی ان کلیک کنید و برای سیو کردن ابتدا کلیک راست و سپس
Save As targat

link 1
link 2
link 3
link 4
و لینکهای بیشتر برای دانلود عکس
اینجا اینجا اینجا اینجا

از اینجا هم بصورت فلش میتونید ببینید با امکانات جالب
link flash

عکسی مشابه همین عکس را شما میتوانید در سایت رسمی موزه لوور پاریس مشاهده کنید
وارد سایت شدید بر روی عکس کلیک کنید عکس بزرگ و واضح میشود
لینک – link

روایتی که هرودوت پدر تاریخ در مورد مرگ کورش آورده بر
کشته شدن او توسط سکاها تاکید دارد …
(این روایت مربوط به این تصویر است و نوشته هرودوت- بدون دخل و تصرف و عین جمله}

بدون دخل و تصرف

ملکه ماساژت ها – سکاهای اریایی ( تومیریس ) ،
پیش از آغاز نبرد با کورش به او چنین پیام داد که :
» ای پادشاه ، به تو نصیحت میکنم که دست از این کار برداری ، زیرا معلوم نیست که به نتیجه مطلوب دست یابی . به فرمانروایی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت کنم . افسوس که به سخن ام گوش فرا نخواهی داد ، زیرا آنچه کمتر به ان می اندیشی صلح و صفا است …
ای خون خوار ِ سیری ناپذیر که پسرم را به نیروی افسون بار باده گرفتار کرده ای ، برخود مبال ،
زیرا که این آیین مردان نیست و در میدان جنگ نبرد انجام نشده . با این همه من بد تو را نمیخواهم .
پندم را بپذیر و او را رها کن و بی این که زیان ببینی از بوم و بر ما دور شو . اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند ، که هر اندازه تشنه ی خون باشی از خون سیرت خواهم کرد «

( قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران – رقیه بهزادی – صفحه 97)

پس از این پیام جنگ در گرفت و کورش شکست خورد …
آنگاه تومیریس سر کورش را برید و آن را در خمره ی پرخونی فرو برد و گفت :
» آن چه میخواهی بنوش تا سیر شوی «


بخشهایی از
گفته های دورانت معتربرترین مورخ جهان در مورد کوروش کبیر
در کتاب تاریخ تمدن

گزنفون چندین بار در نوشته خود کورش را با سقراط اشتباه کرده و احوال آن دو را به هم آمیخته است. چون این داستان ها را کنار هم بگذاریم از کورش جز شبح فریبنده ای باقی نمی ماند
کوروش از لحاظ دیگری نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وی قربانی بلند پروازی فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن سرزمین های خاور نزدیک آسوده شد، در صدد برآمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیای میانه منزل داشتند خلاص کند، و چنان به نظر می رسد که در این حمله های خود، تا کنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان در خاور پیش رفته باشد، در همین گیر و دار ها در آن زمان که به منتهای بزرگی خویش رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریای خزر بودند، کشته شد. کورش نیز، مانند اسکندر، امپراطوری بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از آنکه فرصت سازمان دادن به آن را پیدا کند، اجل آن امپراطوری را از چنگش درآورد.

نقص بزرگی که بر خلق و خوی کورش لکه ای باقی گذاشته بود آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است

عین جملات دورانت بی دخل و تصرف

بیان دیدگاه